شعر در مورد آفریده های خدا
شعر در مورد آفریده های خدا
شعر در مورد آفریده های خداوند ,شعر در باره افریده های خدا,شعر در مورد آفریده های خدا,شعر درباره آفریده های خدا,شعر درباره ی آفریده های خدا,شعر درباره افریده های خدا,شعردرباره ی افریده های خدا,شعر افریده های خدا,شعر در باره افریده های خدا,شعر درباره آفریده های خدا,شعر در مورد آفریده های خدا,شعر درباره ی آفریده های خدا,شعر در مورد آفریده های خداوند,شعر درباره افریده های خدا,شعردرباره ی افریده های خدا
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد آفریده های خدا برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند بخشنده ی مهربان
خداوند سنجاقک رنگ رنگ
خداوند پروانه های قشنگ
خدایی که آب و هوا آفرید
درخت و گل و سبزه را آفرید
خدایی که از بوی گل بهتر است
صمیمی تر از خنده ی مادر است
خدایا به ما مهربانی بده
دلی ساده و آسمانی بده
دلی صاف و بی کینه مانند آب
دلی روشن و گرم چون آفتاب
شعر در مورد آفریده های خداوند
مهربانتر از مادر مهربانتر از بابا
مهربانتر از آبی با تمام ماهیها
مهربانتر از گلها با دو بال پروانه
مهربانتر از ابری با گیاه،با دانه
مهربانتر از خورشید با گل و زمینی تو
تو خدا،خدا هستی مهربانترینی تو
شعر در باره افریده های خدا
آسمان آماده است
بالها را باز کن
شادمان در هر نماز
تا خدا پرواز کن
حرفهایت را بزن
در نمازت با خدا
آن کریم مهربان
دوست میدارد تو را
صبح و ظهر و عصر و شب
خالقت را یاد کن
هر زمان با یاد او
قلب خود را شاد کن
شعر در مورد آفریده های خدا
رفتم کنار دریا , گفتم بگو خدا کیست
دریا به گوش من گفت , مثل خدا کسی نیست
او آفریدگار , کوه و درخت و دریاست
دانا و پاک وزیبا , بخشنده و تواناست
بابای بچه ها نیست , اما برای آنها
هم آفریده مادر , هم آفریده بابا
شعر درباره آفریده های خدا
من خدا را دیدم امروز
توی بارانی که بارید
روی گلبرگ گلی که
شادمانی کرد و خندید
من خدا را بو کشیدم
توی عطر پاک یک گل
من شنیدم نام او را
در صدای شاد بلبل
من خدا را می نویسم
توی قلبم شاد و خندان
او همیشه پیش ما هست
توی ابر و باد و باران
شعر درباره ی آفریده های خدا
و خدایی که در این نزدیکی است،
لای این شب بوها
پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب
روی قانون گیاه…
شعر درباره افریده های خدا
خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک میشود
و به قدر نیاز تو فرود میآید
و به قدر آرزوی تو گسترده میشود
و به قدر ایمان تو کارگشا میشود
یتیمان را پدر میشود و مادر
محتاجان برادری را برادر میشود
عقیمان را طفل میشود
ناامیدان را امید میشود
گمگشتگان را راه میشود
در تاریکی ماندگان را نور میشود
رزمندگان را شمشیر میشود
پیران را عصا میشود
محتاجان به عشق را عشق میشود
خداوند همه چیز میشود همه کس را…
شعردرباره ی افریده های خدا
به مادر گفتم آخر این خدا کیست
که هم در خانه ما هست و هم نیست
تو گفتی مهربانتر از خدا نیست
دمی از بندگان خود جدا نیست
چرا هرگز نمی آید به خوابم
چرا هرگز نمی گوید جوابم
نماز صبحگاهت را شنیدم
تو را دیدم خدایت را ندیدم
به من آهسته مادر گفت : فرزند
خدا رادر دل خود جوی یک چند
خدا در بوی و رنگ گل نهان است
بهار و باغ و گل از او نشان است
خدا در پاکی و نیکیست فرزند
بود در روشناییها خداوند
شعر افریده های خدا
تو به گوش ابر خواندی
که از آسمان ببارد
تو به آفتاب گفتی
به زمین قدم گذارد
تو به چشمه یاد دادی
زدل زمین بجوشد
به گیاه تشنه گفتی
که از آب آن بنوشد
تو سپرده ای به شبنم
که به برگ گل نشیند
به خزان اجازه دا دی
که گل ازچمن بچیند
به هزار نقش زیبا
گل وسبزه راکشیدی
شب و روز و کوه و دریا
همه را تو آفریدی
شعر در باره افریده های خدا
هر چیز این دنیای زیبا
شعر خداوند بزرگ است
شعری که هر مصراع و بیتش
مانند یک پند بزرگ است
شعر خدا را می توان خواند
در رعد و برق و برف و باران
در آسمان صاف و آبی
در آب پاک چشمه ساران
شعر درباره آفریده های خدا
شعر خدا را می توان خواند
در آب و خاک و باد و آتش
هنگام شب در چهره ماه
یا آفتاب گرم و دلکش
شعر خدا را می توان خواند
در شاخه و برگ درختان
در فصل گر ما و بهاران
در فصل پاییزو زمستان
شعر کتاب آفرینش
زیبا ترین شعر جهان است
شعری که خوش آهنگ وزیباست
شعری که موزون و روان است
شعر در مورد آفریده های خدا
آب از چیه؟ از باران
نان از چیه ؟ از گندم
گندم کجاست؟ تو صحرا
صحرا کجاست ؟ تو روستا
کی می کاره ؟ روستایی
کی می پزه ؟ نانوایی
کی می خره ؟ بابایم
کی خالقه ؟ خدایم
شعر درباره ی آفریده های خدا
من از امواج دریا خدا خدا را می شناسم
زکوه ودشت صحرا خدا خدا را می شناسم
من از آگاهی مور خدا خدا را می شناسم
شگفتیهای زنبور خدا خدا را می شناسم
مــن شبهای زیبا خدا خدا را می شناسم
من از انجیر وزیتون خدا خدا را می شناسم
انار سرخ گلگون خدا خدا را می شناسم
شعر در مورد آفریده های خداوند
کی به ما دو دست وگوش و پا داده خداداده خداداده
کی بـــه ما شکم داده ،غـــــذا داده خداداده خداداده
کی بــه مــا دو چشــم وابروها داده خداداده خداداده
کی به مـــا دهـــان ودنــدونها داده خداداده خداداده
کـــی بــــه ما مامان داده بـابـا داده خداداده خداداده
کی بــــــه مــا دوستی با خوبا داده خداداده خداداده
کی به مــــا دشــمنی با بــدا داده خداداده خداداده
کی بــه ما نمــــاز داده دعــــاداده خداداده خداداده
شعر درباره افریده های خدا
وقتی که باغ لخت و خالی
پیراهنی از گل به تن کرد
وقتی که باران بهاری
دشت و بیابان را چمن کرد
وقتی که نور گرم خورشید
بر خاک سرد و خفته تابید
وقتی که در صبح بهاری
از چشم گل، شبنم تراوید
وقتی که آب پاک چشمه
در باغ و صحرا گشت جاری
وقتی که خندیدند در باغ
گلهای زیبای بهاری
دیدم ز تو صدها نشانه
در چهرهی زیبای دنیا
دیدم تو را، هر لحظه هر جا
آه ای خداوند توانا
شعر در مورد آفریده های خدا
بیشتر بخوانید :
شعر در مورد چرخ گردون
شعر در مورد بهشت
شعر در مورد جدایی
شعر در مورد جاده
شعر در مورد چهره زیبا
- ۹۷/۰۱/۲۱